منو ببخش برای عشق صادقانه ام...منو ببخش برای حس بچه گونه ام...منوببخش برای نگاه عاشقانه ام....اما گره از تو بود... سادگی از تو بود....اما باشه همه ی تقصیرا با من....اما..تونگاهم کردی..در اوج سکوت تو صدایم کردی....در عمق عطش تو سیرابم کردی .....پس بگو آخه چرا رهام کردی....خرابم کردی....تو که به عشقم ایمان داشتی....چه ابلهانه خودم غرورم و احساسمو باختم....پس اون همه حس قشنگ چی شد؟ اون همه احساس کجا رفت.. به چه حقی تو مهرتو تو دلم کاشتی؟ تو نگفتی بعد از تو منه عاشق منه بی دل دلم رو به دیدار کی خوش کنم؟ تو نگفتی.. نخواستی حتی بهش فکر کنی...فقط منو از خودت روندی... بی تامل .. بی درنگ...بی مهر...باشه من که رفتم اما با یه حس غریب این دعا رو برات میکنم:
کاش همیشه و در همه حال خنده ات از ته دل باشد و گریه ات از سر شوق
من که نابود شدم تو مهمی تو اون خنده ی شیرینت...آره تو بخند.. شده بی من !تو بخند.........